(میزگردی با حضور تنی چند از استادان بهنام اهل سنّت کردستان ایران: دکترجلال جلالیزاده استاد دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران، کاک حسن امینی فعال مذهبی وابسته به «مکتب قرآن کردستان» و استاد ابراهیم مردوخی فعال مذهبی استان کردستان)
راه ما: خدمت برادران ارجمند خیر مقدم عرض میکنم و از اینکه دعوت ما را اجابت کردید تشکر کرده و امیدوارم که خداوند متعال اجر و پاداش زحمات شما را عطا فرماید. محور میزگرد امروز، دینداری و اشاعهی فرهنگ دینی و موانع سر راه آن میباشد با توجه به گستردگی دامنهی بحث، با اجازه از محضر شما، موضوع بحث را به مناطق اهل سنّت کردستان ایران، محدود مینماییم. آنگونه که از گفتههای افراد پا به سن گذاشته و قدیمی برمیآید؛ در گذشته دینداری در میان مردم بیشتر بوده ولی اکنون گرایش مردم به دین کمتر شده و حتی عدهای فاقد اعتقادات دینی هستند.
اکنون سؤال این است که آیا واقعاً امروزه دینداری در میان مردم تضعیف شده و یا اینکه اینطور نبوده و در واقع نگرش به دین فرق کرده است؟
استاد مردوخی: به نام خداوند بزرگ، عرض سلام و آرزوی موفقیت دارم برای حضار محترم و از گردانندگان نشریهی «راه ما»، تشکر میکنم که موجبات تشکیل این میزگرد و نشست صمیمی را فراهم نمودهاند و همچنین از آنها به خاطر موضوعی که انتخاب کردهاند تشکر میکنم.
من ابتدا این نکته را عرض کنم که رسالت دین اسلام چنین است که همهی شئون و جوانب زندگی انسان را در بر میگیرد یعنی برنامهای است که در همهی ارکان مربوط به زندگی انسان دخالت مینماید و برای همهی مشکلات و گرفتاریهای زندگی انسانها، راهکار دارد.
بنابراین برنامهای که خداوند به نام دین برای انسانها مقرر کرده است، به مثابه یک دستورالعمل کلی تمام جوانب زندگی انسان را دربرمیگیرد. به فرمودهی قرآن و سیرهی پیامبر بزرگوار اسلام (ص)، دینداری با توجه به مدنیالطبع بودن انسان، به صورت فردی و تنهایی عملی نمیشود چرا که کاری اجتماعی و عمومی است. و قوانین دینی در همهی جنبههای زندگی انسانها باید تنیده شود. و لذا لازم است تا جمعی این مهم را اداره کنند و تنها با یک یا چند نفر نمیتوان دینداری کرد و دین را اجرا نمود. به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) جمعی را با دعوت پنهانی در منزل پسر ارقم دور خود جمع میکرد و پس از سه سال کار پنهانی دعوت را آشکار نمودند و تلاش کرد تا جمعی منسجم و توانا را تربیت نماید و بدینوسیله پایههای اولیهی جامعهی اسلامی را بنا نهد. محمد محمود صواف[1] در یکی از گفتارهایش به این موضوع اشاره نموده و تصریح میکند که پیامبر خدا (ص) چگونه اقدام به شخصیتسازی وتربیت زنان و مردان با ایمان و استوار کرده تا بر این اساس برای پیشبرد اسلام و توسعهی آن اقدام نماید.
همانگونه که از بررسی آیات قرآن و زمان نزول آنها برمیآید، ابتدا پیامبر در مکه و حتی تا پس از هجرت به مدینه اقدام بهتربیت عقیدتی و تقویت باورهای مسلمانان کرد و پس از اصلاح و ثبات عقیده، در مدینهی منوره با نزول آیاتی از قرآن با موضوعات سیاسی و اجتماعی و… پایههای حکوت اسلامی را بنا نهاد.
بخشی از سؤال مطرح شده در این خصوص بود که گویا عدهای بر این اعتقادند که، بین مردم و در منطقهی ما دینداری در گذشته بیشتر بوده اما اکنون رو به کاستی میرود. اما من فکر میکنم صرف نظر از قرنهای گذشته، در سدهی قبل، دینداری بیشتر جنبهی احساسی و عاطفی داشته است و با کمی دقت و بررسی بیشتر، متوجه میشویم که مسائل اخلاقی، بیشتر مد نظر قرار گرفته اما خیلی از مسائل مطرح نمیشدند چون به مرحلهی عقلانیت و فکر، کمتر وارد میشدند. البته دامنهی بحث مورد نظر بنده، بیشتر منطقهی خودمان است و ممکن است در سایر مناطق چنین نبوده باشد و متفکران بزرگی ظهور کرده باشند. لذا به این دلیل مردم ما از جنبهی اخلاقی، انسانهایی معمولی و سالم بار آمدهاند. اما میبینیم وقتی که بحث حکومتداری و سلطه و حاکم بودن برنامهی خداوند در جامعه را مد نظر قرار میدهیم مشاهده میکنیم ظالمان و زورگویان زیادی آمدهاند و بر مردم ستم کردهاند؛ برنامهها بسیار درهم ریخته بوده و کمتر، بحثی از مسائل سیاسی و اجتماعی و عمومی مطرح گردیده است و این باعث شده که در پایان قرن قبل، و زمانیکه ملتها و کشورهای دیگر به سمت و سوی خاصی حرکت کردهاند، این عواطف و احساسات هم در میان ما کم رنگ شده و دیگر جوانان و قشر تحصیلکرده را قانع نمیکند.
ضمن اینکه دنیا، دیگر دنیای گذشته نیست و مانند دهکدهی کوچکی شده و جوامع با مشکلات و گرفتاریها و شبهات زیادی مواجه شدهاند، لذا دین به شیوهای که گفتیم نمیتواند پاسخگوی مشکلات و موانع سر راه باشد. پس با این اوصاف مشکل این نیست که مردم از دین کناره گرفتهاند بلکه موضوع، تغییر راه و روش زندگی مردم است. با این اوصاف نیاز به روش و برنامهای دیگر است. به نظر و عقیدهی من میبایست دینداری برگردد به آن روشی که قرآن تعیین نموده و سنّت پیامبر برایمان تبیین میکند.
بهطوریکه مسلمانان با برنامهریزی کار کنند و در همهی زمینهها جوابی برای مسائل پیش روی مردم داشته باشند. چون آنگونه که پیشتر اشاره نمودیم، دین در تمام زمینهها مطلب برای گفتن دارد و این مهم با دو یا سه نفر، به انجام نمیرسد بلکه نیاز به کارشناس و متخصص خوب در همهی زمینهها دارد. و سازمانها و مؤسسات تشکیل شده در این زمینه، باید به تعداد کافی انسانهای خوب و پاک و صاحب نظر در اختیار داشته باشند تا بتوانند کار را به پیش ببرند. و البته تشکیلات نباید برای حزبگرایی (با مفهوم امروزه) تشکیل شود. بلکه باید سبب و وسیلهای باشد برای رسیدن به آسایش مردم و رساندن برنامهی خدا به آنان. و هدف دین هم در واقع، توسعهی آسایش و عدالت در جهان است. و قطعاً خداوند متعال به فعالان در این عرصه، اجر و پاداش فراوانی خواهد داد.
دکتر جلالیزاده: من هم تشکر میکنم از نشریهی راه ما، که این فرصت را برای ما فراهم کردهاند که بتوانیم در خدمت این بزرگواران باشیم. امیدواریم این مباحث نتایج خوبی در زمینه روشن نمودن وضعیت دین و دینداری و امکانات و راهبردهای آن در کردستان داشته باشد. البته استاد مردوخی توضیحات رسایی در این زمینه ابراز نمودند، بنده نیز به عنوان کسی که معتقد و علاقهمند به دین و دینداری میباشد، معتقدم که دین میتواند برنامهای جامع و مفصل برای زندگی انسان در عصر حاضر داشته باشد، اما فکر میکنم با توجه به وضعیتی که منطقه کردستان دارد، وضعیت دین، تقریباً استثنایی است.
اولاً در تعریف دین، بنده بر این باورم که مردم کردستان ظاهراً مردمی دیندار هستند، وقتی انسان به حالتهای مختلف مردم مینگرد و رسوم، عرف و عادتهای اجتماعی آنها را مشاهده میکند، تأثیر دین را در تمام احوال و عادات آنها میبیند. اما این که دین در عمق زندگی و وجود و شخصیت انسان چقدر تأثیر دارد؟
به نظر من به زمان گذشته و عملکردی که عالمان قدیم در این زمینه داشتهاند، باز میگردد. حال که ما بر این باوریم که دین برنامه کاملی برای بشریت دارد سؤال این است که چرا نتوانسته در کردستان به گونهای مؤثر نمود داشته باشد؟! این امر ناشی از تأثیری است که مناطق اطراف بر کردستان داشتهاند. چون کردستان همیشه حالت مخصوصی به خود داشته و از باب مسائل سیاسی و مسائل اجتماعی استقلال نداشته و لذا همیشه متأثر از اوضاع پیرامون خود بوده است.
در حال حاضر در مناطق کردنشین دو نگاه به دین داریم؛ اول «نگاه سنّتی» و دیگر «نگاه مدرن» میباشد. در نگاه سنّتی، معمولاً دین همیشه به عنوان ابزاری بوده که در میان علما و مشایخ و متولیان دین، برای حفظ ظاهر و مکنت و قدرت خودشان مورد استفاده واقع شده است.
در نگاه عامهی مردم نیز دین، انسان را از مشکلات زندگی و مسائل و بحرانهای پیش آمده پیرامون آن، نجات داده و معمولاً وسیلهای برای رسیدن به آخرت و رسیدن به بهشت بوده است البته با تمام جوانب مختلف اعم از زهد، عرفان و قناعت یا توجیه مسائل قضا و قدر و سایر موارد.
بنابراین امروز میتوان وضعیت دین را به دو قسمت تقسیم نمود: قسمتی مربوط به قبل از انقلاب و قسمتی بعد از انقلاب. ما در قبل از انقلاب شاهد آن بودیم که آداب دینی در جامعه محترم شمرده شده و کسانی که به اسم دین مطرح بودهاند، مورد علاقه و اعتماد مردم نیز بودهاند و مردم در بسیاری از موارد به ایشان اعتماد نمودهاند و حتی در مسائل روحی و روانی نیز آنها را به عنوان پزشک و شفادهنده خود دانستهاند و احترامی ظاهری و باطنی در میان مردم داشتهاند. بنده معتقدم که این موضوع به دامنهی انتظارات مردم از دین باز میگردد. قبل از انقلاب در ایران، مردم «انتظار حداکثری» از دین نداشتهاند، بلکه انتظار حداقلی از دین داشتند. مثلاً برای این که بگویند فلانی اهل دین است، اوصافی از قبیل اینکه دزدی نمیکند، خیانت در امانت نخواهد کرد و این که دو سه نوع گناه مشخص که در جامعهی ما وجود دارد، مرتکب نمیشود، برای متدین بودن کفایت میکرد. منجمله به ناموس کسی چشم نداشته، مشروب نخورده و صرفاً با رعایت این موارد مورد اعتماد مردم بوده است، حال اگر چنین شخص متدینی از آموزههای دینی به نسبت سطح آگاهی خویش استفاده و قواعد آنرا رعایت نموده باشد، معمولاً توانسته در میان مردم پایگاه و جایگاه خاصی پیدا نماید.
در آن مقطع زمانی، شرایطی که حکومتی به نام دین استقرار یابد و دین بتواند برنامهی سیاسی برای مردم و ادارهی جامعه داشته باشد، یا برنامههای اقتصادی و فرهنگی داشته باشد، تا بتواند مردم را متحول کند، وجود نداشته است. حتی مسائل سادهای که به عنوان فروع دین به مردم گفته شده، مانند: جهاد و مسائلی که مقداری همراه با مشکلات بوده، در زندگی مردم فراموش شده بود. قبل از انقلاب کسانی که انتظارات حداکثری از دین داشتهاند بسیار کم بودهاند. اگر از طیفهای مختلفی مانند، «اصلاحگرایان دینی» و طیفهایی به نام «بنیادگرا» و «روشنفکران دینی» صحبت به میان آوریم، متأسفانه در منطقه کردستان کم بودهاند و لذا تأثیر چندانی بر تفکر حاکم بر جامعه و ایجاد تغییر و تحول نداشتهاند.
اما زمانی که انقلاب، به نام دین، در ایران محقق شد و انجام گرفت، در منطقهی کردستان نیز فضا برای بیان خواستهها و مطالبات دینی مقداری شفافتر شد و برای عرضه کردن دین در لباس و شیوهای دیگر اقداماتی صورت گرفت. همان طور که قبلاً هم اشاره شد دین در مناطق کردستانات با نگاهی سنّتی وجود دارد، و اکثر مردم مناطق کردنشین مسلمانند و از بیان مسلمانی خود ابایی ندارند، اما نحوهی شناخت آنان، آشنایی شان از دین، و انتظاراتی که از دین و دین از آنها دارد، متأسفانه کم و یا اصلاً ناآشنا هستند. و به آن صورتی که اهداف دین در بطن قرآن و سنّت و مقاصد شریعت وجود دارد و نسبت به آن مصالح پنجگانهای[2] که در دین به آن اشاره گردیده و جزو اصول و قواعد دین میباشند، ناآگاهاند و این باعث شده، کسانی که نگاهی جدید به دین داشته و انتظارات حداکثری از دین دارند، وظیفه و مسئولیتشان در قبال این مسئله بسیار سنگینتر شود و به همین دلیل در این خصوص نیز دچار مشکلات و گرفتاریهای فراوانی شوند. و به هر صورت بنده خوشحالم از این که در کردستان، در حال حاضر نگاه پیشرفته و مترقیانهای به دین وجود دارد و بدین گونه توانسته میان طبقات مختلف مردم جایگاهی داشته باشد.
کاک حسن امینی: بنده هم همچون برادران دیگر از ادارهکنندگان نشریهی راه ما تشکر میکنم که برای روشن شدنِ حق و ناحق و این که کاری در حد توانشان انجام دهند، تلاش میکنند و از طریق دین به ملت کرد خدمتی بکنند. از خداوند متعال توفیق آنها را برای خدمت با اخلاص به ملت، با قدرت بیشتر و کیفیت بالاتر مسئلت مینمایم.
بخش اول سؤال مبنی بر این که دین در گذشته در میان مردم قویتر بوده و در کردستان ما و در مقیاس وسیعتر در ایران بیشتر از حال، به آن توجه شده، و این که آیا این موضوع به نظر ما هم چنین است یا خیر؟ و این که اگر چنین است به چه دلیل بوده؟ فکر میکنم برادران استاد ابراهیم و دکتر جلال آنچه که لازم بوده در این خصوص بیان کردند. استاد ابراهیم تعریف بجا و رسایی از این که دین چیست، ارائه نمودند، بله دین همان است که ایشان گفتند. دین در باور ما مسلمانان، یعنی تمامی بایدها و نبایدهای انسانی. صاحب این دین یعنی خداوند، همانگونه که دین را با برنامه، برای ما فرستاده مبنی بر این که برابر این برنامه چه کار بکنیم و چه نکنیم؟ و بایدها و نبایدها را رعایت کنیم. و هم ایشان نیز به ما عقل عطا فرموده که با عقل چیزهایی را درست میکنیم، مثل وسایل صنعتی و غیره. بارها بیان میشود که وسائل صنعتی و شیوهی ساخت آنها در دین نیامده است. در جواب بگویم که دین قانون اساسی ماست و در قانون اساسی هیچ کشوری هم وجود ندارد که چگونه کامپیوتر درست کنند؟ یا چگونه اختراع و اکتشاف کنند؟ دین یعنی برنامهی بایدها و نبایدها (چه کنیم و چه کاری انجام ندهیم).
و ما باورمان بر این است که در دین اسلام تمام باید و نبایدها به بهترین شیوه وجود دارد و حاضریم از این موضع دفاع کنیم، و اگر در مورد چیزهایی که دین از آنها بحث میکند، خللی وارد باشد و قابل دفاع نباشد، باید این را بپذیریم و حتی قبول کنیم که اسلام ضعف دارد و ناقص است، البته اگر قابل دفاع نباشد. اما دین اصلی شامل آنچه که در ابتدا برای بشریت آمده با آن حوزهی وسیع و گستردگی که در قرآن و سنّت آمده با آنچه به نام دین استفاده شده دو مطلب جداگانه است.
بنده بارها گفتهام که دین اسلام در شرایط فعلی و پس از گذشت 14 قرن، به مانند چشمهی جوشانی است که در مسیر عبور خود، با انواع آبهای ناسالم و آلودگیهای دیگر به میزان زیادی آمیخته شده است. و لذا آنچه که امروز و در طی این قرون متمادی به ما رسیده، از سرچشمهی اصلی یعنی قرآن و سنّت فاصله گرفته است.
اصل دین همان آب پاک و زلال سرچشمه است. اما متأسفانه بسیاری از نظرات و برداشتها در جامعهی ما به دلیل عدم توجه کافی به دو منبع زلال و حیاتبخش کتاب و سنّت، وارد دین شده و آنرا آلوده کرده است.
البته خیلی نظریهها صحیح بودهاند، و بنده همه را زیر سؤال نمیبرم. آنچه که استاد مردوخی فرمودند: دین همه چیز دارد.
این باور ماست و آنهایی که ادعایی دارند میتوانند، دفاع کنند. و اگر این مطلب را باور ندارند، و به لحاظ فکری، عقیده و باور و نظر و طرز تفکر و مسائل اخلاقی و اعمال و احکام نیز هر کس در هر موردی که میگوید، بهتر از دین اسلام است، حاضریم بنشینیم و با وی بحث کنیم.
حال با این اوصاف این برنامهی خوب، آیا در گذشته قویتر بوده یا اکنون؟ این توضیحاتی که دین در گذشته، مردم از آن انتظار داشتهاند با آنچه که اکنون وجود دارد یکی نیست، آنگونه که برادران اشاره کردند، صحیح است. اما باید بپذیریم که دین، اکنون در منطقهی ما ناتوان و کم تأثیر شده و من علت را در چند مورد میبینم:
1. اول اینکه مقاومتی که اکنون در مقابل دین اسلام وجود دارد و غالباً همراه با ارائهی استدلال است، در گذشته و قبل از این که در کشور ما نظامی به نام اسلام حاکم شود، مکاتب و جریانات به شیوهای که اکنون در مقابل اسلام ایستادهاند، نبود. مردم هم زیاد توجهی به این امر نداشتند «وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَةُ» (بینه/4) من به یاد ندارم که در ایران «بینه» بوده باشد. بلکه ادعای بینه بود، و آن ادعایی که انقلاب ایران کرد بینهی ادعایی بود و وقتی بینهی ادعایی مطرح شد، آن وقت تفرقه به وجود آمد. و چون عملکرد متدینین با سخنشان فاصلهی زیادی داشت، لذا دستهای چون آن را قبول نداشتند در مقابلش ایستادند و دستهی دیگر به دفاع از آن برخاستند. مقابلهی با دین، با این شدت در قبل از انقلاب وجود نداشت. از این طرف هم فکر میکردند باید محکم از آن دفاع کرد. اما افسوس آنان که از دین دفاع میکردند و باید جواب این ایرادات را میدادند، آنها اکثراً نمیتوانستند دفاع کنند و آنهایی هم که میتوانستند، به دلیل خودخواهیها و تنگنظریها به آنها اجازهی دفاع مناسب داده نمیشد.
ما قبل از انقلاب ایران، ماموستایان باسواد زیادی در مساجد داشتیم و مردان توانا و عالم بسیار داشتیم، که دفاع از دین و توحید میکردند، البته بسیاری از آنها، دوست داشتند در نهایت با سیاست مواجه نشوند و مقابله نکنند. اما متأسفانه در حال حاضر اکثر علما، نه تنها در خصوص سیاست نمیتوانند بحث کنند، و نه تنها از دین دفاع نمیکنند، بلکه خودشان مانعی در دفاع از دین شدهاند.
در شرایط فعلی که در کردستان حتی بحث روشن عقیدتی و دفاع از عقیده را ممنوع کردهاند، و از آن طرف گروههای ضد دینی، با آزادی کامل و بدون هیچ مانعی کار خود را پیش میبرند. در نتیجه دینداران تضعیف میگردند. و این دلیلی است اساسی برای دوری مردم از دین و جای بسی توجه دارد. عالم و ماموستایی که در کردستان ما بتواند آنگونه که شایسته است از دین و توحید و قیامت به خوبی بلد بوده و به خوبی از آن دفاع نماید، بسیار کم شده است. در میان سایر اقشار نیز به همین گونه است در حقیقت اساتید دانشگاه و معلمین مدارس هم اگر صحبت کردهاند و از دین دفاع کردهاند اکثراً با مشکلات زیادی مواجه شدهاند. اگر احزاب و جریانات دینی هم این کار را برعهده گرفته باشند با انواع روشهای مختلف برای آنها توطئهچینی شده و سعی میکنند فعالیتشان بیثمر گردد. بله، واقعیت این است که دین در گذشته اینقدر محدود نبود.
2. دلیل دیگر این که در گذشته، اسلامی که به مردم معرفی میشد با ذکر و یادآوری اسوه و الگوهایی مانند خلفای راشدین بود، مثلاً این که عمر (رض) چنین کرد، علی (رض) چنان کرد و فلان مرد بزرگ اینگونه عمل کرد، اما اکنون نمونهی زنده وجود ندارد. آن موقع میگفتند عمر و علی برای آن، چنین کردند که حاکم وقت بودند، حال مردم میپرسند که: جانشینان آنها اکنون چه کسانی هستند و چگونه زندگی میکنند؟ اکنون چه حکومتها و چه احزاب و چه افرادی که به تشکیلات و گروههای موجود در جامعه وابستهاند، الگو و اسوهی مناسبی برای دین نیستند. و همانطور که کاک احمد مفتیزاده بیان کردهاند، ملت کرد در معرض سه ستم بزرگ قرار گرفته است: ستم ملّی، ستم مذهبی و ستم طبقاتی، که مورد اول و دوم مختص ماست، و مورد سوم به طور عام و فراگیر مطرح است.
مردم دینی را میخواهند که وضعیت فعلیشان را تغییر دهد و بیشتر از افراد و گروههای غیر دینی، برای دفاع از حقوق قومی و مذهبی مفید و مؤثر باشد. ولی متأسفانه در حال حاضر چنین نیست و احزاب و گروههای دینی، که فعلاً فعال هستند به اندازهی احزاب غیردینی برای دفاع از حقوق صدرالاشاره مفید و مؤثر نبودهاند و مردم هرچه مینگرند چنان فعالیت مؤثری را در دفاع از حقوق ملی و مذهبی خود از تشکلهای دینی و احزاب و مدعیان دین نمیبینند و به قول ضربالمثل [کردی] برای این به فلانی عمو میگویم که برایم گنجشک بگیرد و اگر نتواند دیگر عمو نیست در واقع مردم زمانی دنبالهرو دین خواهند بود که بتواند برای آنها گنجشک بگیرد، (احقاق حق کند). وگرنه چه فایدهای برای آنها خواهد داشت و این تقصیر و کوتاهی هم – که خود ما مقصر هستیم – یکی از عوامل مهم در زمینه عدم گرایش مردم به دینداری است.
از طرف دیگر در حالی که ما قبل از انقلاب به مردم میگفتیم، به دین بگروید تا برای شما حاکمیت عمر و علی را بیاوریم. علی کسی بود که وقتی ضربه میخورد به اطرافیانش توصیه میکند که با ضارب بدرفتاری نداشته باشید، اگر زنده بمانم و بهبود یابم خودم تصمیم میگیرم که چگونه با او رفتار کنم و در حال حاضر به او غذا و… بدهید و او را آزار ندهید. اما اکنون مردم میبینند حکومتهایی که به نام اسلامی عمل میکنند با چه کیفیتی عمل میکنند. آن هم در زمانی که دنیا آنگونه که استاد ابراهیم گفتند، دهکدهای جهانی است؛ و در حال حاضر اطلاع پیدا کردن از اطراف دنیا راحتتر از اطلاع از منزل همسایه است و به همین ترتیب اکثر مردم از کیفیت حکومتهای وقت کشورهای اسلامی در عربستان و عراق و… خبر دارند.
و اینها عواملی هستند که باعث چنین عکسالعملی از ناحیه مردم شدهاند، دین فعلی، انتظارات اقلیت و اکثریت را برآورده نمیکند. و لذا واقعیت این است که دین، اکنون د ر منطقهی ما زیر سؤال میباشد. پس آنهایی که در منطقهی ما هستند و به نام دین فعالیت میکنند و یا تشکل و حرکتی دارند باید از حقوق مردم دفاع کنند و به خاطر حقوق مردم، مشکلات را تحمل کرده و حتی به مانند سایر گروهها برای دفاع از اهداف خود زندان بروند. اکنون دو سه نفر از ماموستایانمان در زندان به سر میبرند، انگار که واقعهای عجیب و غریب رخ داده است و یا اینکه کارمندی اخراج شده است. در حالی که این طبیعی است. وقتی که شما از حق دفاع میکنید باید انتظار چنین وضعیتی را هم داشته باشید
راه ما: لطفاً گرفتاریها و موانع دینداری در عصر کنونی را در منطقه بررسی نمایید.
استاد مردوخی: چنانکه گفتیم دین برای انسان دارای برنامهای همهجانبه است، که متأسفانه در بسیاری از موارد بیان نشده و یا کمتر شرح داده شده و بسیاری از مردم فکر میکنند، دین عبارت است از نماز و روزه و عباداتی بدنی که تعریف شده و دین علاقهای به سیاست و زندگی اجتماعی، آباد کردن میهن و دفاع از حقوق مردم نداشته و یا کمتر به این مسائل توجه میکند.
متأسفانه این نگرش به دین برای بیشتر مردم منطقهی ما، تبدیل به باور شده و بهراستی این نگرش زیان زیادی وارد نموده است؛ بنابراین وظیفه و رسالت اصلی داعیان و آزادیخواهان این است که این مسئله را از قبل برای مردم روشن کنند و تا چنین نشود که مسلمانان پی ببرند که دین تنها نماز و روزه نیست و این برنامهها قرار داده شده است تا درون انسانها اصلاح شود و به حدی برسد که معرف دینداری واقعی باشد.
همانند نیرویی در درون انسان که تا باوری واقعی به خداوند و معیارهایی را که پاککنندهی دل و درون انسان هستند، نداشته باشد نمیتواند دین را معرفی کند. پس باید از این موارد به خوبی آگاه باشند و نیز به خوبی به آنها عمل کنند و در این صورت است که میشود، دینداری باشند، هم مورد رضایت خداوند و هم انسانیت و اجتماع، تا با بودن این برنامهی الهی به راحتی و آسایش دست یابند. و در غیر این صورت مردم همواره گلهمند خواهند بود که دین کاری نکرده و نمیتواند کارساز باشد و به این نتیجهی غلط میرسند که دین به درد این دنیا نمیخورد و فقط برای قیامت است.
و به راستی نیز اگر بهترتیبی که بیان شد عمل نشود، نمیتواند مؤثر و مفید باشد. داعیان و مبلغان دینی میبایست مانند داعیان سدههای صدر اسلام باشند چرا که آنان در تمامی موارد زندگی انسانها، الگو و سرمشق این قافله بودهاند در تمام جوانب، مثلاً از جنبهی دفاع از مظلوم به پیش رفته و بر سینهی ستمگران تاختهاند، مانند جریان موسی و فرعون. با الگو گرفتن از قرون گذشته، لازم است مسلمانان در همهی جنبهها مانند فناوری، تاریخ، صنعت، هنر(معماری، خط، نقاشی، موسیقی و…) و در علوم تجربی (پزشکی، فیزیک، شیمی و…) و سایر علوم، مانند اسلاف خویش به عنوان یک مسلمان موفق خود را در جامعه مطرح نمایند و خود نیز در دادگری و عدالت سرآمد باشند. داعیان در گذشته، اگر چه به لحاظ قدرت سیاسی و اجتماعی توانمند هم نبودهاند، ظالم را تأیید نکردهاند. و با مبارزه منفی به مقابله برخاستهاند مانند امام غزالی که در احیای دین میان مردم، تلاش مضاعفی نموده است. مکتب تصوف و عرفان هم یکی از این مصادیق است که متوجه شدند که نمیتوانند در آن حال رودررو با ظالم مبارزه نمایند پس با آنها قطع رابطه نموده و به نحو احسن مبارزه منفی نمودهاند و با آموزش مردم در روشی که برگزیدند آنان را اصلاح نمودند و به سمتی سوق دادند که به دینداری واقعی دست یابند. و به سمت مبارزه با ظالمان و ستمگران حرکت نمایند. هرچند متأسفانه همانگونه که دین به کنار و حاشیه سوق داده شده، عرفان هم در سدههای اخیر با انحراف و تغییر مسیر مواجه شده است.
پس میبایست ما دین را چنین بشناسیم که اگر میخواهیم داعی باشیم و میخواهیم دینداری نماییم. آنگونه به میدان برویم، که برای خدمت به مردم و رفع مشکلات آنها باشد. (چون خداوند متعال نیازی به عبادت ما ندارد و همانگونه که خود میفرماید: اگر تمام دنیا مسلمان شوند و به من سجده ببرند و همه باور داشته باشند که من پروردگارم چیزی به پروردگاری من اضافه نخواهد شد و اگر تمام مردم در طول تاریخ مرا پروردگار خویش ندانسته و عبادتم نکنند چیزی از خدایی من کم نخواهد شد ). پس در این صورت فواید دینداری ما به خدا بر نمیگردد که این بر خلاف قانونگزاران دنیایی است.
آنهایی که قانونگزارند و برنامه و روش برای مردم طراحی میکنند، با وجودی که بخشی از منافع آن به مردم بر میگردد اما بیشتر این قوانین به حفظ منافع و ادامهی بقا و زورمندی خود آنان به عنوان صاحبان قدرت سیاسی بر میگردد. اما خداوند بزرگ هر آن چه را عنوان نموده برای مردم است و به نفع مردم، پس این دین نه فقط برای آخرت بلکه برای آسایش دنیای مردم و حسن رفتار آنها با یکدیگر است و کسانی که به دستوراتش عمل نمودند مورد لطف و عنایت خود قرار داده و اجر و پاداش اخروی را در بهشت نصیب آنان میکند. و اگر چنین عمل ننمایند خدای بزرگ آن مسلمانان را هم مانند ظالمان مورد مؤاخذه قرار خواهد داد.
و اما بخش دیگر صحبت از موانع دین است.
متأسفانه اکثر مبلغین، خطاها و قصورها را در مسیر دعوت دینی، دائماً متوجه دشمنان نمودهاند؛ در حالیکه به نظر من عمدهی قصور و تقصیر به خود ما برمیگردد، چون که آموزههای دینی را در زندگی عملی خود پیاده نکردهایم.
همه میدانیم که قرآن ثابت و ماندگار است، پس دین بوسیلهی دینداران رشد و نمو میکند و این دینداران هستند که میتوانند با دعوت واقعی، این قرآن را به صحنهی اجتماع وارد کنند و یا با عملکرد غیر اسلامی آنرا تضعیف کنند. بنابراین لازم است به خود بنگریم و عملکرد خود را بررسی کنیم که آیا توانستهایم دین را به درستی معرفی و پیاده نماییم و استقبالکنندهای نبوده؟ یا اینکه ما نتوانستهایم دین را پیاده کنیم و ضعف از کارآیی خود ما میباشد؟
حقیقت این است که بیشتر موانع و تنگناها از خود ماست زیرا نتوانستهایم دینی که با ارزش است و خداوند برای رشد مردم فرستاده را به نحو احسن تبلیغ کنیم و عمل نماییم. پس با این اوصاف بخشی از موانع به ما مسلمانان بر میگردد. متأسفانه بسیاری از مسلمانان بیسواد و یا کمسواد هستند و لذا با نحوهی دعوت غلط و عدم التزام عملی به دین، ضررشان برای دین بیشتر از نفع آن خواهد بود و آنگونه که کاک حسن هم گفتند، بدترین ضربه زدن به حرکتی، «دفاع بد از آن حرکت» است و متأسفانه دفاع ما مسلمانان از دین نیز به همین شیوه بوده است.
لازم است که ما دلسوز و غمخوار مردم و رافع آن مشکلاتی باشیم که مردم در جامعه با آن مواجه هستند، نه این که صرفاً قرآن و حدیث را برای مردم قرائت کرده و بر منبر سخنرانی کنیم. باید شریک غم مردم در تمام جنبههای سیاسی و اقتصادی و ملی و مذهبی باشیم.
خداوند طوری این مردم را خلق نموده که اگر چیزی برای آنها فایدهای نداشته باشد ولو دین خدا باشد، از آن استقبال نخواهند کرد و اگر ما نیز درست برنامه خداوند را ارائه ندهیم، مردم به سوی آن نخواهند آمد و پیروی نخواهند کرد. و اگر ما که معرف و مبلغ دین خدا هستیم درست دین را به ایشان معرفی ننماییم و از حقوق و خواستههای برحق آنها دفاع نکنیم، مردم چنین دینی را نخواهند خواست. به راستی همه خاستگاهها و شعارهای بسیاری از حرکتهای غیردینی مانند آزادی، عدالت و دفاع از مظلوم در واقع همان برنامهها و اصول قرآنی هستند که مردم به سرعت از آنها استقبال میکنند در حالیکه ما از عمل به آنها غافل شدهایم. اکنون در اروپا چنین است که آنچه را که در اصل، دین گفته (آزادی، عدالت و دفاع از مظلوم) مطرح میکنند و مردم دنبالهرو آنها میشوند. و بعضیها هم به علت جذابیت این کلمات و خواستهها، آنرا به صورت شعار مطرح و دیگران را همراه خود مینمایند و در صورتی که نتوانند به آن عمل کنند فرو ریخته و نابود میشوند پس برای ما هم وضعیت چنین است و اگر نتوانیم آن شعارهایی را که به نام دین میدهیم جامهی عمل بپوشانیم و در خدمت مردم نباشیم ما نیز به چنین سرنوشتی مبتلا خواهیم شد.
حمله و هجمهی دشمنان دین زیاد است و مشکلات و موانع ایجاد شده از طرف آنها هم کم نیست اما اگر مسلمانان به راستی مسلمانی کنند، آنها در مقابلشان ناتوان و ضعیف بوده، نمیتوانند کاری بکنند. اگر بهترین قانون دنیا را بر طاقچه گذاشته، به آن عمل ننمایید موفقیتی نخواهید داشت. تنها راه این است که از مردم دفاع کنند و سرقافلهی حرکت مردم و مسلمانان باشند و از خواستها و حقوق خلق، و مظلومان دفاع کنند و با ظالمان مبارزه کنند، در این صورت قطعاً مورد استقبال مردم و مسلمانان قرار خواهند گرفت. قطعاً علاوه بر کردستان در سایر مناطق نیز چنین است مانند فلسطین که بدین شیوه مورد ستم و بمباران شیمیایی قرار میگیرد و معلوم نیست چه کسانی و چگونه بدینسان بر آن ملت مظلوم چیره شدهاند، اکنون نیز که امنیتی در این خصوص برای ملت ما وجود ندارد، در نتیجهی عدم توجه به دین است زیرا مسلمانان آنطور که شایسته است از دین آگاه نشدهاند وگرنه مسلمانان، مخصوصاً ملت کرد در طول تاریخ، بیشترین استقبال را از برنامهی خدا و خدمت به دین اسلام داشتهاند و بسیار بیشتر از سایر اقوام در دعوت و تبلیغ و نشر و عمل و آگاهی نقش داشتهاند. و هر شهر و روستای کوچکی را نگاه کنیم مسجدی در آن وجود دارد و در اکثر مساجد نیز ماموستا و طلبهی باسواد هست.
در ابتدای انقلاب امیدوار بودیم که در پناه این انقلاب همهی مسلمانان و حتی غیرمسلمانان آن به آسایش برسند و همهی اهداف آن پیاده شود و نمونهای مناسب و احسن برای تمام مسلمانان جهان باشد و غیرمسلمانان را هم به طرف دین خدا جلب نماید.
متأسفانه اما آنگونه که باید، عمل نشد و آنچه خودشان شخصاً به جای دین انگاشتند و فکر میکردند که صحیح است و باید چنین باشد؛ و این کجراهه را در پیش گرفته و به نصایح ناصحان امین و مردان نامی دین گوش نداده و اکنون نیز چنین هستند. نه تنها میان کردها، بلکه بین خودشان و سایر اقوام مردان آگاه و امین زیادند که کتب و مقاله نوشتند و سخنرانیها کردهاند، تلاش کردند، روشنگری نمودند، بلکه بتوانند اصلاح کنند. ولی متأسفانه به آنها توجه نکردند و گوش ندادند. و حقیقتاً این یکی از گرفتاریهایی است که دین با آن مواجه شده و لطمهی واقعی را امروزه از غیر دلسوزان و نارفیقان میخورد نه از مردم. لذا شایسته است که با مردم رویارویی نداشته و فقط مردم را مقصر جلوه ندهیم و بیشتر خود را اصلاح نموده و در مسیر نشر و دعوت و اجرای واقعی دستورات دین گام برداریم و ملت را به دینداری دعوت کنیم. طوری که مردم با عشق و علاقه به سوی دین جلب شوند و وقتی که مردم ببینند که ما داعیان، پیشاهنگ دینداری و پیشاهنگ عدالتخواهی هستیم، حتی اگر درب را هم به روی آنها ببندیم به اصرار وارد خواهند شد.
دکتر جلالیزاده: من قبل از این که به سراغ موانع انتشار دین در مناطق کردنشین و کردستان بروم مایلم به وضعیت دین و دینداری در زمان پیامبر(ص) و خلفای راشدین و صحابه (رض) اشاره کنم.
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) زمانیکه شروع به دعوت نمود دینداری را بهگونهای میان پیروانش آموزش داده بود، که صحابه، آیاتی را که برای آنها خوانده میشد؛ تا به آن عمل نمیکردند، به سراغ آیات دیگر نمیرفتند و با تبعیت از آیات و احادیث، جامعهای درست شده بود که بهراستی دین در همهی جوانب زندگیاشان تثبیت شده بود و عملی میگردید. (در زمینههای ایثار، برادری، عدالت، شجاعت، جهاد و شهادت و…) و آنگونه بود که دین تکامل پیدا کرد. ما اگر روش فکری و اخلاقی خلفای راشدین را نگاه کنیم میبینیم که این انسانها از لحاظ فکری و دینی و اخلاقی به مرتبهای رسیدند که فکر میکنم مثل و مانند آنها نبود. وقتی که حضرت ابوبکر(رض) اشاره میکند که «خدایا اگر قرار است مرا به جهنم بیاندازی، آنقدر جسمم را بزرگ کن که تمام جهنم را پر کرده و کس دیگری در آن جا نشود.» و یا در مورد عدالت حضرت عمر و یا آزادی بیانی که حضرت علی(رض) در جامعه ایجاد کرده بود. به نظرم آنها طوری روح دین و مقصد دین را درک نموده بودند که موجب تحول جامعه زمان خود شدند. و جامعه آنها از جاهلیت به مدینهی فاضله تبدیل شد. اما میبینیم که متأسفانه توطئههایی که از همان زمان صحابه، علیه دین و با نیت کمرنگ کردن نقش دین صورت گرفت، بعدها موجب ایجاد تفرقه و فرقههای مختلف گردید که هرکدام با دیدگاههای خاص خودشان به دین نگاه کردند، و معالأسف آن اجماعی که میبایست بین مسلمانان صورت پذیرد، به وجود نیامده و باعث شده تا کمکم هر گروه و فرقهای از زاویه و بعدی دین ر ا بنگرند و همین عاملی شد تا نقش دین به تدریج کمرنگ شود. و اکنون هر فرقه به گونهای به دین مینگرند، فرقهی مرجئه از منظری، معتزله از یک منظر دیگر و فرقهی اشاعره از منظری متفاوت از آنها، اهل حدیث نیز طور دیگری به دین نگریسته و به اینترتیب حکومتهایی که سرکار آمدند به تدریج دین را به حاشیه سوق داده و آنهایی هم که به دین علاقهمند بودند، سعی کردند در حاشیه بمانند و خود را حفظ کنند. طبق تقسیمبندی که عدهای از دین نمودهاند –صرفنظر از صحت و سقم آن – گفتهاند: دیندارها بر سه قسماند، آزادگان، بردگان و تجار. من معتقدم که در این میان نقش آزادگان در بحث دین کمرنگ شده است و کسی که میآید به انسانها آزادی عطا کرده و انسانها را از تسلیم شدن در مقابل دیگران و در مقابل ظالم و ناحق نجات میدهد و انسان را به بالندگی و رشد و رهایی و آزادگی میرساند. به تدریج ضعیف شده است.
هرچند خداوند در قرآن وعده حفظ دین را داده است و در طول تاریخ انسانهای بزرگ برای حفظ اهداف دین قیام نموده و تلاش و مبارزه کردهاند اما متأسفانه این موقت بوده است و جز مقاطعی از زمان اسلام شکوفایی نداشته است. اما چونکه دین اسلام دین جاودانه است و لزوماً باید برای تمام اعصار مختلف وجود داشته باشد و در حاکمیتها نیز دین همیشه نقش داشته است. لذا در مناطق کردنشین نیز همانگونه که قبلاً گفتم از این وضعیتی که در کشورهای اسلامی وجود داشته مجزا نبوده است لذا این است که ما قبلاً دیندار بودهایم و این دین آثار خود را در جامعه کردستان نشان داده است.
اکنون میبینیم که بسیاری از اخلاق ملت کرد با دین عجین گردیده یعنی به فرهنگ کردی تبدیل شده و هیچکس نمیتواند این فرهنگ را از این ملت پس بگیرد. و کسانی که میآیند و قصد دارند دین را از مردم کرد بگیرند بزرگترین اشتباه را مرتکب میشوند و نمیتوانند. و این اشتباهشان باعث میشود که هویت دینی به همراه هویت ملی از کرد گرفته شود. در حالی که ما امروز میتوانیم با سربلندی بگوئیم که فرهنگ دینی یکی از ارکان حفظ هویت کردی است.
نکتهی دیگری که میخواهم بگویم این است که اگر بیاییم دین را به مسائل اعتقادی و اخلاقی و احکام فقهی تقسیم کنیم. میتوان گفت در مناطق کردنشین بیشتر بر احکام فقهی و ظاهری تأکید شده است مخصوصاً احکامی که بیشتر بر مسائل خانواده نقش و تأثیر داشته است. همچنین مسائل اخلاقی هم هرچند مقداری ضعیفتر، وجود داشته است. آن چه در کردستان ضعیف بوده، بحث اعتقادات و اصول دینی است.
چون این مسائل میبایست از طریق عقل و فکر و فهم در دل انسان جای بگیرد. لذا در قسمت جهانبینی و نوع نگرش به خود و خدا و تبعیت فهیمانه از برنامهی الهی دارای ضعفهای زیادی بودهایم. به عنوان مثال، نگاهها به قضا و قدر، نگاهی جبری بوده و لذا در تعیین سرنوشت خود و تلاش برای تغییر اوضاع نابسامان کوتاهی کرده و معتقد بودهایم هرچه بر سر ما میآید تقدیر الهی و غیر قابل تغییر است. این نکتهای است که قبلاً در وجود ما بوده است و بهراستی اخلاق دینی هم به درستی توجیه نشده است. به طور مثال ما در صداقتمان، شجاعتمان، در امانتداریمان و در دفاع از حقوق خود و دیگران متأسفانه آنگونه که باید باشیم نبودهایم و اصولاً نگاه به اخلاق، به درستی تبیین نشده است.
نکتهی دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، شیوه و روش صحابه در دینداری و تلاش آنها برای تبلیغ و ترویج دین میباشد. آنان دین را به درستی درک کرده و آنرا تنها عامل نجات بشریت از شرک و ظلم و طاغوت میدانستند و لذا تا سرحد شهادت در ایفای وظیفهی خود تلاش میکردند و نسبت به تمام افراد بشر احساس مسئولیت میکردند. در مناطق کردنشین به مانند سایر بلاد اسلامی از جمله عثمانی و کشورهای عربی و بلاد دیگر، مسائل غیر دینی و خرافات به نام دین با آموزههای اصیل اسلام آمیخته شده و لذا در کاهش توفیق مبلغان واقعی دین، تأثیر داشته است. در شرایط فعلی، مبلغان و داعیان دلسوز، فهمی را از دین تبلیغ وترویج میکنند که تابع درک و فهم شخصیتهای والا و اصلاحگری چون ابنتیمیه[3]، ابنقیم[4]، ابنحزم[5] و از پیشوایان مذاهب اهل سنّت، از محمد بن عبدالوهاب[6] گرفته تا شیخ محمد عبده[7]، سیدجمالالدین، کواکبی، مودودی[8] و کاک احمد مفتیزاده و کاک ناصر سبحانی میباشد که تا امروز همواره با موانع زیادی روبرو بودهاند، از جمله حکومت. حکومت با توجه به نگاه مذهبی و نگاه ایدئولوژی و قرائتی، متأسفانه بسیار تنگنظرانه و متعصبانه از مذهب به اصطلاح رسمی، به هیچ وجه اجازه نمیدهد که حرکتی راستین، و حرکتی که با نگاه امروزی و اصیل از دین اسلام در مناطق کردنشین فعال باشد. وقتی که فردی به آموختن و یادگیری و شناخت دین علاقهمند است وقتی که میبیند در جامعه با مشکلات معنوی و مادی مواجه میگردد، این خود یک مانع بزرگ است.
من معتقدم که ملت کرد ملتی مسلمان هستند. حتی معتقدم افرادی که در گروههایی بودهاند و داعیه ضددینی داشتهاند، به نوعی انگیزههای دینی در وجودشان بوده است. چون به راستی دین مسئلهای فطری است. آنها علیه دینی موضع میگیرند که مملو از فاصلهی طبقاتی، فقیر و غنی، متشخص و غیرمتشخص بوده و مبلغان آن نیز افرادی معلومالحال هستند. اما مانع دیگر به نظر بنده گروههایی هستند که با نام ملیگرا و مارکسیسم در مناطق ما وجود دارند آنها هم با توجه به عدم کارآیی دین سنّتی گذشته، به نام حق، آزادی، دموکراسی، دفاع از حقوق بشر یا ملیت، سوء استفاده کرده و جوانانی را که طالب آزادی و مساوات و عدالت بودهاند جذب، و د ین را به عنوان مخالف با موارد فوقالذکر و عامل عقبماندگی کردها دانستهاند و لذا آنها هم با رسانهها و وسایل تبلیغاتی که در اختیار داشتهاند مانعی در جهت نشر دین شدهاند. و اما مانع بعدی به اصطلاح عالمانی هستند که به هیچ وجه توان برداشت و استنباط متناسب با شرایط و اوضاع و احوال فعلی جوامع را ندارند و هرآنچه که در برخی کتب فقهی بیان شده را به عنوان دین به مردم عرضه میکنند. اینان از مخالفان اصلی دعوت و داعیان اصلاحگر بوده و در برابر دعوت آنها کارشکنی و ایستادگی میکنند.
مشکل دیگر محدودیت مادی داعیان دینی است که وقتی میخواهند دین واقعی را به مردم معرفی کنند متأسفانه امکانات مادی آنها کم است و خیلی از افراد هستند که با کمک کردن به مسجد و با اهدای چند تخته فرش به مسجد به لحاظ روحی خود را ارضا کردهاند. درحالیکه اگر این کمکها در قالب راهاندازی یک مدرسهی علوم دینی و یا دانشگاه اسلامی و یا کمک به حرکتهای اسلامی باشد بسیار مؤثرتر خواهد بود و در پیشرفت دعوت دینی اثرگذار میباشد.
به نظر بنده شخصیتهای ذینفوذی که بتوانند نقش خود را به خوبی ایفا کنند در منطقه کماند، کمبود افراد تئوریسین و نظریهپرداز در مناطق کردنشین که بتوانند باعث طرح نظریههای تازه و جدید شوند و از لحاظ فکر مستقل بوده و بدون واهمه حقایق دین را بیان کنند از دیگر موانع دینداری است.
از دیگر علل، عدم آشنایی و ارتباط با سایر مسلمانان و حرکتهای اسلامی در دیگر نقاط جهان، عدم دسترسی به شبکههای تلویزیونی، سایتهای معتبر، روزنامه، مجلات و سایر رسانههای ارتباط جمعی است.
امروز باید فراخوان عمومی داشته باشیم از تمامی علاقهمندان به دین، دینی که نجاتبخش است، و برای مردم عصر حاضر پیامی دارد. صرفنظر از تمامی موانعی که اشاره شد، این دعوت عمومی و وحدت لازم است تا بتوانیم اسلام را با شکلی جدید، طوری که با عرف و سنّت و خواستههای مردم کرد است تطبیق دهیم و به منطقه معرفی کنیم. تا نسل جوان ما بداند که اسلام مدافع هویت و خواسته و منافع آن است. بنده مطمئنم که این اقدام میتواند مؤثر و مفید باشد.
راه ما: با تشکر از ماموستایان عزیز که توضیحات جامعی ارائه دادند، سؤال آخر اینکه به نظر شما برای کاهش این موانع و رسیدن به اجماع نظر در خصوص سهل شدن دینداری در منطقه چه باید کرد؟
کاک حسن امینی: من فکر میکنم ضمن بررسی موانع دینداری در کردستانات پاسخ این سؤال را هم تقریباً داده باشم اما در اضافه نمودن به جوابیهی مذکور، باید بگویم که بهترین راه ممکن این است که داعیان ثابت کنند که آنچه را به عنوان دین به مردم عرضه میکنند، واقعاً نجاتبخش و مایهی حیات آنهاست و لذا باید ابتدا خود به آموزههای دینی متخلق شوند و به شیوههای مناسب و درست نیز باید تبلیغ شود تا مردم از اسلام بیزار نشوند. به نظر من مهمترین عامل رفع موانع، نزدیکی و دوستی و وحدت داعیانِ دین است. این امر موجب میشود تا نیروهای متفرق آنان با هم جمع شده و موجب ارتقاء و تقویت کار و فعالیتشان گردد.
این وحدت موجب میشود تا قدرت و توانایی دعوت دینی افزایش یافته و همین قدرت و توانایی عامل جذب مردم میشود.
آیهی اول و دوم از سورهی نصر[9] مبین این قضیه است چون مردم وقتی پیروزیِ فکری و حرکتی را میبینند، دسته دسته به طرف آن میآیند.
من فکر میکنم هر مسلمان دلسوزی که اسلام را دوست دارد و فکر میکند میتواند از طریق مسلمانی به ملت کرد خدمت کند و اسلام را تنها راه مطمئن خدمت به ملت میداند، باید با سایر مسلمانان با سعهی صدر و گشادهرویی برخورد کند. در حال حاضر تمام حرکتهای اسلامی در کردستان و افراد مستقل، در این خصوص مشکل داریم. همانطور که از ابتدا نیز اشاره شد دشمنان ما قوی هستند و به سرعت و شدت مشغول مشکلتراشی و ایجاد مانع هستند. چه دشمنان بسیار دور و چه مخالفان نزدیک، آنها با امکانات اجتماعی و سیاسی و مالی و امکانات علمی و با اظهاراتی که موردپسند نفس انسانهاست و بیشتر مؤثر است علیه ما مشغولند و ما تنها با قدرت استدلال، که آنهم غالباً ضعیف ارائه میشود. چونکه به کسانی که توان استدلال داشته باشند آنها مجال نمیدهند.
بهترین راه برای جذب مردم به طرف اسلامی که مدافع حقوق ملی، مذهبی و طبقاتی آنان باشد و نه فقط اسلام مبلغ نماز و روزه و زکات و حج، همان وحدت و با هم بودن مسلمانان و داعیان دین است. اسلام دین ماندگار است و در طول این چند قرن دشمنان با دشمنی کردن و دوستان با دفاع بد، علیه اسلام کار کردهاند، با این وجود میبینیم که اسلام از بین نرفته اما بهتر این است که برای پیشبرد اسلام احزاب و حرکتها و اشخاص مستقلِ داعی از بخشی از چیزهایی که طرفین آن را صحیح نمیدانند چشمپوشی کنند. از این طریق خواهند توانست اسلام را در کردستان محبوب نمایند و دستکم اگر از هم پشتیبانی نمیکنند، علیه یکدیگر حرف نزنند و برای خنثی نمودن و ابطال کارهای یکدیگر اقدام نکنند.
مسئلهی دیگری که دکتر جلال به درستی از آن سخن گفتند و تشریح نمودند، بحث اقتصادی است و حقیقتاً مسئله مهمی است چرا که کار دینی پول و مال و مکان و نیرو میخواهد و به اشخاصی احتیاج دارد که تمام وقت در خدمت دین باشند. چون فعالان دینی نیز دارای زن و بچه و هزینه زندگی میباشند. پس لازم است که از نظر اقتصادی تأمین شوند لذا باید ما به فکر باشیم که از طرق صحیح، مشکل اقتصادی را هم رفع نماییم.
با هم بودن حرکتها و احزاب و به هم نزدیک بودنشان به همراه راهکار و چارهاندیشی اقتصادی میتواند موجب محبوبیت اسلام در منطقه باشد و آنگونه که استاد ابراهیم هم گفتند نکته دیگر این که دفاع کردن از دین هم دفاعی باشد که با آگاهی و به طور صحیح صورت پذیرد. و چنانچه با بیاخلاقی از موضوعی دفاع شود ممکن است طرف مقابل تسلیم شود اما آنهایی که ناظر قضیه میباشند از دین متنفر میشوند.
استاد مردوخی: به نظر من مهمترین وسیله و راهحل برای پیشرفت کارِ دعوت دینی، برنامهریزی و وحدت همهی افراد و جریانات است. دنیای امروزه به گونهای پیچیده و درهم تنیده است که هیچ کاری اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بدون برنامهریزی و بدون پشتوانهی افرادی آگاه و قوی به پیش نمیرود.
امر دعوت دینی نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد و لذا باید لزوم وحدت و بعد از آن برنامهریزی دقیق، در میان مسلمانان احساس شده و به مرحلهی عمل نیز برسد. امروزه مسلمانان، به حزب و تشکیلات به عنوان پدیدههای منفی مینگرند در حالیکه خداوند در قرآن لفظ «حزب» را به کار برده و افراد منسوب به خود را «حزب الله»[10] نامیده است. واقعیت این است که اگر هدف و غایت حزب، دعوت صرف الی الله باشد و به دور از کسب منافع فردی و جمعی خاص فعالیت کند؛ به علت نظم موجود در آن و امکان برنامهریزی و کنترل و مدیریت صحیح، راهکار مناسبی برای پیشبرد امر دعوت دینی است. آنچه که در حزب، منفی است تلاش برای کسب منافع فردی و یا جمعی خاص است. در حالیکه اگر هدف حزب و تاکتیک آن، منبعث از قرآن و سنّت باشد، به نظر من بسیار لازم است و راهحل مناسبی برای برونرفت از مشکلات و موانع فعلی است.
ما همهی موانع و مشکلات پیش رو را میشناسیم ولی به نظر من راهحل مهم رفع این مشکلات، کار در قالب تنظیمات و تشکیلات و احزاب اسلامی است. دین اسلام دین سیاست نیز میباشد، لذا کار جمعی و حزبی نیز از لوازم پیشرفت این دین است. البته وحدت به معنی تبدیل شدن همهی مسلمانان به یک حزب و جریان خاص نیست؛ بلکه منظور این است که تمام احزاب و جریانات و اشخاص اسلامی با رعایت ضوابط اخلاقی، صرفاً با تکیه بر افکار و عقاید مشترک، در جهت تقویت هم کار کنند نه علیه یکدیگر. کار احزاب باید تقویت اسلام باشد. و لذا راهکار متفاوت احزاب را نباید عامل انحراف آنها دانست. مسلمانان باید به «تکثّر» و «تعدّد» باور داشته باشند و به دور از خودخواهی، با هم «تعاون» و «تعامل» داشته باشند. البته در این تردیدی نیست که تلاش برای نزدیکی و تعامل همهی احزاب به طور مستمر و دائمی ضروری است، بلکه لازم است که مسلمانان نه تنها با هم، بلکه با سایر انسانهای غیر مسلمان هم تعامل داشته باشند. لذا در حال حاضر بهترین راهحل به نظر من تشکیل جریانات و احزاب متعدد میباشد که با «تعامل» و «تعاطف» همدیگر را تحمل نمایند. و از بیان موارد اختلافی خودداری کنند و بر مشترکات، بیشتر تکیه نمایند.
مسئلهی دیگر به حکومت برمیگردد. متأسفانه حاکمیت انحصارطلب است و جز فکر و مذهب خود را تحمل نمیکند. در کردستان ما به عنوان کرد و اهل سنّت با این برخوردهای غیر قانونی مواجه هستیم و در حال حاضر نیز اگر حکومت قانونمند باشد و حقوق قانونی ما را ادا نماید، مسلمانان راحتتر میتوانند کار و فعالیت دینی را ادامه دهند. در هر صورت ما دعا میکنیم که حاکمیت با دلسوزان ملت، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، قانونی و دینی عمل کند و از تهدید و خشونت استفاده نکند. مسئولیت ما این است که تکلیف خود را انجام داده و سکوت نکنیم و علیه ظلم و ستم تلاش کنیم و بدون واهمه، و با توکّل بر خداوند مسیر دین را که همان «مبارزه با ظلم و ستم» است، ادامه بدهیم. که اگر دینداران چنین کردند، مردم نیز دعوت آنها را پاسخ داده و به دین رو میآورند.
مشکل دیگر تبلیغ دین، تندروی و افراطیگرایی است. اسلام دین «میانهروی» و «اعتدال» است و از هر نوع تندروی و افراطیگرایی بیزار است. امروزه جبههی غیر دین، این امر را بهانهای علیه اسلام قرار داده و لذا باید بهانه را از دست آنها بگیریم و متوجه باشیم که تندروی سودی برای مسلمانان ندارد.
دکتر جلالیزاده: امروزه گروههای زیادی به نام اسلام فعالیت میکنند و برخی از آنها خود را «حق مطلق» انگاشته و دیگران را «کافر» و «مرتد» مینامند. البته ذکر این نکته ضروری است که امروزه شبههاندازان میگویند که اگر اسلام ریشهی واحد دارد و دین واحد است، پس این همه گروه و دسته که به نام اسلام فعالیت میکنند، چکاره هستند؟ همه میدانیم که رهبران مذاهب اسلامی، تنها در مقام پاسخ به سؤالات مردم، برداشت و اجتهاد خود را عرضه نمودهاند و به هیچ وجه قصد درست کردن فرقهی خاصی را نداشتهاند. زندگی و اقوال این بزرگان از جمله ائمهی اربعه شاهد این مدعاست. به هر حال بهدنبال از بین رفتن «شورای اسلامی»، این امر طبیعی است. آنچه اکنون مهم است «تحمّل» و «تساهل»[11] است. امروزه برخی از جریانات این تساهل و تحمل را ندارند و به هیچ وجه حاضر به گفتگو نمیباشند. اگر خودخواهیها کنار گذاشته شود و «اخلاص» مبنا قرار گیرد، بسیاری از این مشکلات نیز رفع خواهد شد.
نکتهی دیگر اینکه توجه و نگاه عقلی و خردگرایانه به مسائل روز و حتی به دین باید دقیقتر و بیشتر شود چونکه دین، بر عقل، که مدار و معیار تکلیف مسلمانی است تأکید زیادی دارد. در آخر هم باید بگویم که چهرهی عرضه شده از دین، چهرهای خشن است درحالیکه در قرآن و حدیث، جنبهی سهولت و رحمت دین، بسیار قویتر است. دین نباید تحمیل شود بلکه باید با رغبت و علاقه پذیرفته گردد. لذا باید میدان «نقد» از دینداران وسیع و باز باشد. و دینداران بدون هراس و واهمه اجازه دهند تا نقد گردند تا انشاءالله موجبات شکوفایی دین را در جامعه فراهم سازند.
منبع: نشریهی «راه ما»
ایضاحات ویراستار
————————————
[1] -درسخواندهی دانشگاه ازهر مصر، اهل موصل و بنیانگزار اخوانالمسلمین عراق. ویراستار
[2] – حفظ دین، نفس، عقل، نسل، و مال؛ حفظ این مقاصد پنجگانه از ضروریات است. الأحکام الآمدی ج3،ص 273. ویراستار
[3] – ابن تیمِیَّة، تقی الدین (661-728هـ، 1263-1328م). شیخ الإسلام زمان و از برجستهترین عالمان عصر خود، فقیه، اصولدان، مفتی و صاحب آثاری بزرگ در علوم اسلامی اندیشهی اسلامی است. ویراستار
[4] – ابن قیم الجوزیة (691 -751هـ، 1292- 1350م). از شاگردان ابنتیمیه، از بزرگتران اصلاحگران دینی در قرن هشتم هجری. شخصیت تأثیرگذار در بیداری اسلامی معاصر. ویراستار
[5] -ابن حزم الأندلسی (384 – 456هـ، 995 – 1063م). علی بن أحمد بن سعید بن حزم، اندلسی، ظاهری مذهب، شاعر، نویسنده، فیلسوف و فقیه. در شهر قرطبه چشم به جهان گشود. ویراستار
[6] – محمد ابن عبد الوهاب (1115 – 1206 هـ = 1703 – 1792 م) محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی: رهبر نهضت دینی اصلاحی جدید در عربستان. ویراستار
[7] – امام محمد عبده (1849- 1905م).شیخ ازهر و از شاگردان و همراهان جمالالدین اسدآبادی. ویراستار
[8] – ابوالاعلى مودودی ( 1321 ه – 1903 م = 1399 ه – 1979 م )، یکی از رهبران و تئوریسینهای بیداری اسلامی جدید در شبه قارهی هند در دوران معاصر و بنیانگزار جماعت اسلامی پاکستان 1941 در لاهور.
[9] – إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ (1) وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا.
[10] – کلمهی «حزب الله» در دو آیه از قرآن تکرار شده است: 1- وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (مائده/56). 2- أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله/22)- ویراستار
[11] – Tolerance
ثبت دیدگاه