برای اینكه بشریت گرفتار و سرگردان این راه را بیابد، دو اقدام اساسی لازم است.
ما ميگوييم: تنها اسلام راه نجات بشر است؛ البته همان اسلام واقعي، نه اسلام موجود. پرسش اين است: آيا اگر قرآن و کتابهاي حديث در طاقچه گذاشته شوند، بشر خود به خود نجات مييابد؟ مثلاً، در خانهاي چند فرد بيمارند، داروخانهاي لبريز از بهترين داروها نيز در آن شهر هست. ولی درِ آن داروخانه بسته شده آيا آن داروها، از دور اين بيماران را شفا ميدهند؟
راه حلّ اين است که افرادي آگاه، که هم بيماري را تشخيص میدهند، هم درمان را میشناسند، از آن داروخانه داروهايي را انتخاب کنند و به اين بيماران بدهند تا بهبود يابند.
در هر خانهاي قرآن هست. در بعضی خانهها يا در بعضی کتابخانهها نيز هر گونه کتاب حديث موجود است امّا اين امر براي نجات بشر کافي و درمان درد نيست. قرآن و حديث نسخه و درماناند. براي اين درمان بايد شخص «آگاه» موجود باشد، براي بيمار نسخه بپیچد تا بيمار بهبود يابد.
به همين دليل، ما ميگوييم: دو اقدام اساسي لازم است:
اول: بازشناساندن اسلام حقیقی.
اشاره شد كه اسلام در ميان مذاهب و آراء گوناگون گم شده است. تلاش اوّل اين است كه كاري انجام گيرد که اسلام حقيقي بازشناسي شود.
به تناسب فهم و منطق انسان معاصر و شرایط حاكم، بر افكار او.
چون واقعيّت اين است که در هر زمان، فرهنگ، زبان و درك مردم به گونۀ خاصي است که با فرهنگ، زبان و درك زمانهاي ديگر متفاوت است؛ در عصر ما، فرهنگ مردم از بحثها و مسائلي تركيب شده است كه اگر فرد به آنها توجّه نداشته باشد، سخن وي در مردم مؤثّر نمیگردد و آنان زبان و سخن او را درک نخواهند کرد. بنابراين، ما كه ميخواهيم اسلام حقيقي را بازشناسي کنيم، بايد به تناسب فهم انسان عصر حاضر بحث نماييم و مطلب را به گونهاي توضيح دهيم كه انسان عصر کنوني بتواند با اين همه مباحث مختلف كه در فكر و ذهنش جا گرفته است، واقعيّت را درك كند.
اگر عُرف و فرهنگ مردم را به اين صورت نشناسيم و متناسب با فهم و درك آنان، سخن نگوييم، نه سخن ما را درک ميکنند و نه از آن بهره ميبرند.
دوم: كوشش برای پرورش انسانهایی كه این مكتب را و نیز مسؤلیّت خود را درقبال بشریّت بشناسند و به آن متعهد و ملتزم باشند.
تشريح اسلام اين اندازه است که يک بار دربارۀ آن سخن بگوييم و بس. بايد كساني باشند كه برنامه را دنبال کنند.
در اين نوشتهها، که «اسلام حقيقي» را آن گونه که در مييابيم، توضيح ميدهيم. اگر فرض شود عدّهاي، به صورت کامل آن را درنيابند و بر اساس آن کار نکنند، اين مطالب نيز مانند ساير کتابها در کتابخانهها خاک خواهند خورد و هيچ کاري از پيش نخواهند برد! مگر در خانهها قرآن وجود ندارد؟ دستکم در خانۀ هر مسلماني يک جلد قرآن هست. علاوه بر اين، در بسياري از خانهها و کتابخانهها کتابهاي بيشمار حديث یافت میشود. بنابراين تا انسان خود نکوشد، آن کتابها فايدهاي نخواهند داشت. اين دارو را بايد به ميدان زندگي وارد کرد و آن را مصرف نمود تابشریّت مريض را بهبود ببخشد.
ما نيز که نظرات خود را دربارۀ اسلام عرضه میكنيم، چنين برنامهاي داريم. چون اگر كار ديگري انجام ندهيم، بلکه برنامه را يك بار به صورت درس تشريح و بيان کنيم، يا بعداً، چاپ شوند و در خانهها بايگاني گردند، درست مانند ساير کتابهاي اسلامي موجود، هيچ فايدهاي نخواهد داشت.
زماني امکان فايده رساندن و تبديلشدن به يک داروي عيني و عملي براي بهبود بخشيدن به بيماران را دارد که عدهاي از اشخاص پرورش داده شوند و بر اساس تعهّدي که اسلام براي آنان ايجاد ميکند، بکوشند مسؤوليّت خود را در برابر بشر و جامعۀ خود ادا نمایند و مردم را رهنمون سازند.
به طور کلّي، با بياني بسيار ساده، هر مكتب، ـ به فرض نجات بخشبودن ـ زماني بشر را نجات ميدهد که بشر در مسير و راهي قرار گيرد كه آن مکتب تعيين کرده است. اگر بشر راه و روشي را در پيش نگيرد که آن مکتب تعيين مينمايد، امكان ندارد بهبود يابد و از دست بدبختيها رها شود.
زماني ممكن است يک جامعه از يک مکتب پيروي کنند که عدّهاي موجود بوده باشند که اين جامعه را آگاه کنند.
بنابراين، بعد از اقدام اوّل، ـ يعني بعد از تشريح اسلام به طوری که تحت تأثير چارچوب مذاهب قرار نگيرد ـ، بايد كار ديگري را نيز انجام داد. اينکه به اندازۀ توان، افرادي مسلمان پرورش داده شود. بهگونهایكه به صورت تمام و کمال از اسلام اطلاع داشته به نيکي از آن آگاه باشند. اين اشخاص مشعلدار ملّت میشوند تا راه را براي آنان روشن کنند و به ایشان بگويند:
اي ملّت! داروي درد شما اين است؛ اين نسخه است. بياييد اين نسخه را اجرا کنيد تا بهبود يابيد.
اين دو وظيفه بر عهدۀ ما است.
ثبت دیدگاه